جدول جو
جدول جو

معنی زشت نام - جستجوی لغت در جدول جو

زشت نام
بدنام، رسوا، بی آبرو
تصویری از زشت نام
تصویر زشت نام
فرهنگ فارسی عمید
زشت نام
(زِ)
بدنام. مشهوربه بدی و زشتی. بدآوازه. معروف به بدی:
چنین داد پاسخ که شیری بدام
نیازرد جز مردم زشت نام.
فردوسی.
به استاد گفت آنچه داری پیام
از آن بی منش کودک زشت نام.
فردوسی.
زنان در آفرینش ناتمامند
ازیرا خویش کام و زشت نامند.
(ویس و رامین).
رعایا و غربا از این شهر بگریزند و زشت نام شویم در همه جهان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 428). فرمود تا همه بنی هاشم به وی نامه نوشتند که خود را زشت نام همی کنی بدین کردارها. (مجمل التواریخ و القصص).
بپرسیدش که عیب من کدام است
کز آن عیب این نکوئی زشت نام است.
نظامی.
با مردم زشت نام همراه مباش
کز صحبت دیگران سیاهی خیزد.
سعدی.
دو کس چه کنند از پی خاص و عام
یکی خوب سیرت یکی زشت نام.
سعدی.
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
بدنامی، رسوایی، بی آبرویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زشت یاد
تصویر زشت یاد
بدگویی پشت سر کسی، سخن زشتی که دربارۀ کسی گفته می شود، غیبت، برای مثال به تو بازگردد غم عاشقی / نگارا مکن این همه زشت یاد (رودکی - ۵۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
(زِ)
به بدی و زشتی مشهور شدن. (از ناظم الاطباء). بدنامی. شهرت یافتن به بدی و زشتی:
اگرکردمی بر تو این بد نهان
مرا زشت نامی بدی در جهان.
فردوسی.
بر مهتران زشت نامی بود
سپهبد به مردم گرامی بود.
فردوسی.
در راه مرا که عبدوسم، گفت: تا بتوانی خداوند را بر آن دار که خون حسنک ریخته نیاید که زشت نامی تولد گردد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 179). و پس از رفتن وی براتها روان شد و گفتگوی بخاست... و چندان زشت نامی افتاد که دشوار شرح توان کرد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 260). بدین حدیث که احمد کرد از وی خشنود گشت و بدین سبب زشت نامی هزیمت کردن، از وی بیفتاد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 437).
که سگ با همه زشت نامی چو مرد
مر او را به دوزخ نخواهند برد.
سعدی (بوستان).
نپندارم این زشت نامی نکوست
به خشنودی دشمن آزار دوست.
سعدی (بوستان).
رجوع به زشت نام، زشت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
به بدی و زشتی مشهور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت بام
تصویر پشت بام
استعمالی است بمعنی بام وسطح بام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت ناو
تصویر پشت ناو
پشت مازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زشت یاد
تصویر زشت یاد
گفتار بد درباره کسی غیبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت بام
تصویر پشت بام
((پُ))
استعمالی است به معنی بام و سطح بام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زشت یاد
تصویر زشت یاد
((زِ))
گفتار بد درباره کسی، غیبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیر نام
تصویر زیر نام
تحت عنوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
نام نویسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
اسم قبيح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
Grotesqueness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
grotesque
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
grottesco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
বিকৃততা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
гротескность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
Groteske
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
гротескність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
groteskowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
荒诞
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
مضحکہ خیز
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
grotesco
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
ความผิดปกติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
udangumu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
grotesklik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
그로테스크
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
グロテスク
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
grotesco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
keterlaluannya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
विचित्रता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
groteskheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زشت نامی
تصویر زشت نامی
גרוטסקיות
دیکشنری فارسی به عبری